یهودیها
من از یهودی ها نفرت دارم البته هر کسی جای من بود این حسو داشت و مطمئنم شما هم همین حسو دارید . هیتلر حق داشت اون یهودیهای نجسو بکشه چون اون احمقا با چهره مظلومشون کارای کثیف می کنن و مرگ حق اوناست من متوجه نمی شم که چرا افراد خائنی مثل هیملر(لعنت به او)متوجه کاره بزرگ هیتلر نشدن و به اون خیانت کردن هیتلر داشت به همه نشون می داد یهودیها چه آدمایی هستن ولی فرصت نکرد کارشو تموم کنه وکسی هم کار اونو ادامه نداد واقعا افسوس می خورم که چرا جلوی هیتلرو گرفتن و نذاشتن اون کاریو که باید خیلی وقت پیشا انجام می دادن انجام بده به نظر من برای یهودیها بدتر ازکوره آدم سوزباید در نظر گرفته بشه هیتلر وقتی که مرد اون یهودیا از اون چهره مظلوم در اومدن و شروع کردن کارای کثیفه خودشونو به هیتلر نسبت دادن این فیلم هایی که در مورد جنگ جهانی دوم هست همش دروغه این کارای یهودی هاست . هیتلر جات خالیه تو نیستی که ببینی این یهودی ها چه کارایی می کنن . اون یهودیها سربازای شجاع وپاک آریایی رو ترسو احمق جلوه می دن وخودشونو شجاع نشون می دن اونا احمقی بیش نیستن اونا هستن که ترسون نه سربازای هیتلر. درود بر نژاد پاک آریایی هیتلر روحت شاد
نظر شما در مورد یهودیها چیست؟؟؟

مصاحبه با خدا
خدا از من پرسید: دوست داری با من مصاحبه کنی؟
پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و پاسخ داد: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟
من سؤال کردم: چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟
خدا جواب داد:
- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.
- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره باز یابند.
-اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.
- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند.
دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت...
سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:
- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابند.
- یاد بگیرند که فرد غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که نیازمند کمترین ها است.
- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.
- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که به من دادید سپاسگزارم، چیز دیگری هم هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم... "همیشه"
منبع:www.mehdiasefi.blogfa.com
موزو انشا : عزدواج!
موزو انشا : عزدواج!